یکی از قالبهای ذهنی شایع، ترس از رها شدن است. خیلی از افراد با این ترس دست و پنجه نرم می کنند. یعنی بر این باورند که افراد مهم زندگیشون می میرند، یا آنها را رها می کنند و به فرد دیگری علاقمند می شوند.
این ترس شایع ولی ناگوار احتمالا به دلیل اتفاقات تلخ کودکی شکل گرفته است. برای مثال کودکی که پدر یا مادر خود را در سالهای اولیه کودکی از دست داده است، خیلی طبیعی است که نگران از دست دادن افراد مهم زندگیش در بزرگسالی باشد. همچنین اگر یکی از والدین دچار بیماری مزمنی بوده و دوره هایی را غایب یا اگر والدین از هم جدا شده باشند، فرد طبیعی است که نگران از دست دادن هایش باشد.
بعلاوه زمانی که یکی از والدین بی ثبات، دمدمی مزاج و غیرقابل اعتماد است این ترس در افراد شکل می گیرد. بنظر میرسد عدم امنیت فرد، سبب ترسهای آتی اش می شود.
جالب هست بدونید زمانی که والدین بسیار افراطی کودک را حمایت می کنند، به وی استقلال و خودمختاری برای انجام کارها نمی دهند. فرد بی مسولیت و نگران بار می آید. وی چون وابسته است همواره نگران است که اگر افراد مهم زندگیش را از دست بدهد چه بلایی برسرش می آید.
اگرچه این طرحواره ریشه های تحولی دیگری هم دارد ولی موارد ذکر شده در بالا از مهمترین ها هستند.
مسئله مهم این است که طرحواره رهاشدگی اثرات مخربی روی روابط فرد می گذارد مثلا ممکن است فرد تبدیل به شخصی کنترلگر در رابطه شود، یا به افراد نزدیکش خیلی بچسبد و حتی ممکن است بطور کلی قید روابط نزدیک را بدلیل ترس از رها شدن بزند.
ترس از رها شدن مسئله ای که اگر شدت، مدت و فراوانی زیادی داشته باشد حتما باید درمان شود.